عکس های کیم بوم

    

۴تا عکس دیگه ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

بیوگرافی Kim Hyun Joong

 Kim Hyun Joong

  

نام: 김현중 / Kim Hyun Joong (Gim Hyeon Jung)
شغل:بازیگر-خواننده
تاریخ تولد: 1986-Jun-6
محل تولد:سئول
قد: 180cm
وزن: 68kg
گروه خونی: B
نشان ستاره:برج جوزا
تحصیلات :دانشگاه کیونگ گی
تفریحات:گیتار-پیانو-رقص

سریالهای تلویزیونی 

Mischievous Kiss (MBC, 2010)
Boys Before Flowers (KBS2, 2008)
Spotlight (MBC, 2008, cameo)

Hotelier (TV Asahi, 2007, ep 7)
Can Love Be Refilled? Sitcom (KBS2, 2005)
Nonstop 5 (MBC, 2005, ep 208)

جوایز

- 2009 Seoul International Drama Awards: Most Popular Actor (Boys Before Flowers)
- The 45th Baeksang Arts Awards: Popularity Award (Male) Boys Before Flowers (2009)
- Yahoo Buzz Award 2009 : Asia’s Top Male Artist
- Yahoo Buzz Award 2009 : Netizens’ Chosen Top Male Artist
- Yahoo Buzz Award 2009 : Top Buzz Korean Male Artist
- Style Icon Awards 2009 : Most Popular Male Icon
- MBC’s 2008 Best Couple Award : We got Married (with Hwangbo Hye Jung)
Hotelier (TV Asahi, 2007, ep 7)
Can Love Be Refilled? Sitcom (KBS2, 2005)
Nonstop 5 (MBC, 2005, ep 208)

یه متن طنز

سلام به همگی  

 امروز با یه متن طنز اومدم حتما بخونید

 نام : کمال

کلاس : دبستان

موزو انشا : عزدواج!

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.

تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود..

در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند